محل تبلیغات شما



تعدادی از خصوصیات شهید روح الله مهرابی راوی: همسر شهید ویژگی بارز شهید گره گشایی از کار دیگران بود هرجا هر چقدر که میتوانست بعضا بیش از توانش مسال دیگران را حل میکرد به خاطر تخصصش در کارهای تعمیراتی و کمک فکری حس ششم بسیار قوی داشت در خانواده دوستان همکاران هم محله ای ها به عنوان یک مشاور زبده قبول داشتن در الویت رسیدگی به کارهای پدر و مادر نفر اول خانوادهاش بود همه راهها به نظر اقا روح الله تمام میشد دهه فاطمیه اول در منزل پدریشون روضه خوانی حضرت زهرا بود
برخی از خصوصیات اخلاقی و رفتاری شهید مهدی اسحاقیان آقا مهدی به تبعیت از ولایت فقیه خیلی تأکید داشت و چون حضرت آقا به دفاع از مردم سوریه، یمن و عراق توصیه داشتند، او هم دوست داشت جزو کسانی باشد که حرف رهبر را اطاعت کرده‌اند. می‌گفت دوست دارم با رفتن به جنگ، آل‌سعود عصبانی شوند. شهید به نماز اول وقت خیلی اهمیت می‌داد و هر جا به مسافرت می‌رفتیم تا صدای اذان را می‌شنید توقف می‌کرد و در مسجد همان محله نماز می‌خواند و بعد ادامه مسیر می‌داد به رعایت حجاب هم توجه
فرماندهی که خود را تک تیرانداز معرفی می‌کرد شهید علی تجلایی از فرماندهان نام‌آشنای دفاع مقدس در تعاون لشکر سپاه خود را به عنوان تک‌تیرانداز معرفی کرده بود. شهید علی تجلایی» از فرماندهان دوران دفاع مقدس سال ۱۳۵۸ به سپاه پاسداران پیوست. با آغاز جنگ شوروی علیه افغانستان به این کشور رفت و اولین مرکز آموزش فرماندهی مجاهدان افغانستانی را در این کشور تاسیس کرد. با شروع جنگ تحمیلی به ایران بازگشت در طول چند سال در عملیات‌های مختلف شرکت کرد تا اینکه با عنوان مسئول
شهید شانزده ساله ای که به حضرت علی اصغر توسل می جست شانزده ساله بود و از یک خانواده . اطلاعات مذهبی فراوانی داشت. بچه هااو را عارف کوچولو صدا میکردند. در خط سوم، جایی که قبضه های خمپاره مستقر بودند. قرار داشتیم. میخواستم با او خداحافظی کنم. هر چه دنبالش گشتم نبود، عاقبت کنار رودخانه پیدایش کردم. نشسته بود با خودش زمزمهای داشت و آهسته گریه میکرد. به شوخی گفتم: چیه؟ خلوت کردی، التماس دعا. گفت: روضه علی اصغر میخوانم» پرسیدم: چرا علی اصغر گفت: من هم
کرامت و اعجاز امام حسن مجتبی - سبز کردن نخل خشکیده و آوردن رطب تازه امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: حضرت امام حسن مجتبی صلوات اللّه علیه در یکی از سفرهای خود برای حجّ عمره، بعضی از افرادی که معتقد به امامت زبیر بودند؛ حضرت را همراهی می کردند. پس کاروانیان در مسیر راه خود، در محلّی جهت استراحت فرود آمدند؛ و در آن مکان درخت خرمای خشکیده ای وجود داشت که در اثر بی آبی و تشنگی خشک شده بود. حضرت کنار آن درخت خرما رفت و نشست، در این اثنا یکی از افراد کاروان به
شهیدی که پول قرض میداد وقتی می دید کسی پول نیاز دارد به راحتی به او قرض می‌داد حتی بعضی سرباز هایش هم از او قرض گرفته بودند .با همیشه با اطرافیانش سر صحبت را باز می کرد تا از وضعیت مالی آنها باخبر شده و در حد توان خود گامی برای رفع نیاز مالی آنها بردارد. به راحتی هم پول هایی را داده بود می بخشید اول باید مطمئن شد که این فرد به آن پول احتیاج ندارددر غیر اینصورت می گفت : برو انشاالله دفعه بعد که پول را آوردی ازت میگیرم راوی : حمزه منتظری دوست و همرزم شهید

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ کتابخانه های عمومی بیله سوار اسلام مجمع دلسوختگان حضرت زینب (س) قم دانلود بازی و جدیدترین اخبار بازی